نقد فیلم
١ - در فیلم هایی مثل ماجرای نیمروز آن چه مهم است بازنمایی حال و هوای دهه ۶۰ نیست بلکه مهمتر این است که جغرافیای فیلم به صورت یک دنیای پیوسته سینمایی» درک شود تا بتواتد بیننده را در جهان داستان خود غرق کند .
٢ - دوربین در فیلم ماجرای نیم روز مثل فیلم آژانس شیشه ای سمت خودی هاست .
٣ - فیلم ماجرای نیم روز ، یک داستان پلیسی پیچیده را جایگزین مطالعه یک رخداد تاریخی میکند.
۴ - نزدیکیِ افراطیِ دوربین به صورت آدمها می تواند منجر به قابهایی شود که بهشدت ، تنش صحنه را افزایش می دهند حتی می توان با اضافه کردن شخصیتی جدید در عمق صحنه، سطح تنش را نیز گستردهتر نشان داد .
۵ - الگوی روایی برخی فیلم ها ، یک خانه، یک مُرده، چند روز/چند دوره» است ؛ فیلم هایی مثل خانه پدری (عیاری) یا یک حبه قند (میرکریمی) .
۶ - در برخی فیلم ها جغرافیای خانه به طرز عجیبی دست کم گرفته می شود نه حیاط در آن ها هویت پیدا میکند و نه اندرونی خانه . هر چند خانه در یک حبه قند ، یک جلوه ی استثنایی در سینمای ایران است .
٧ - انسان نمىتواند بدون غور در ديگران در خودغور كند و به اشتراکات خود با دیگران پی ببرد .
٨ - براى بررسى وقايع تاریخی، چارهاى جز تبعيت از شيوه ی استنتاجى وجود ندارد چون این وقایع به مشاهده در نمی آیند . ـ ؟
٩ ـ داستایوسکی می گوید هیچ هنرمندی، تاب واقعیت را ندارد .
١۰. دو وجه هنر ، واقعیت است و خیال .
١١. ویژگی کارهای گرافیکی موریس اشر ، استفاده از اشکال و عملیات ریاضی است و به کارگرفتنِ مفهوم دگردیسی و تبدیل و تناسخِ یک موجود به موجودی دیگر در زنجیرهای بیانتهاست.
١٢. آندره بازان ، هسته اصلی سینما را واقعیت گرایی فضا می داند نه واقعگرایی موضوع یا واقعگرایی بیان . او از خلال همین بحث ، زیبایی شناسی فضا را مطرح می کند.
١٣. آندره بازان به جای بهره بردن از مونتاژ و تقطیع نماها ،
به میزانسن و استفاده از عمق نما باور داشت یعنی به استفاده از نماهای باز و برداشتهای بلند .
١۴. ماجرای نیمروز تلاش میکند به جای تجسم فیزیکی اعضای سازمان ، بیشتر شبحی از شر را نشان دهد تا حس نفرت جلوه بیرونی پیدا نکند .
١۵. فیلمهای شابرول شبیه خوابهای بد شبانهاند. انگار جهان و پسزمینه این خوابها عادی اما رفتارهای آدمها نامتعارف است.
١۶. به نظر میرسد بهترینِ فیلمها آنهایی هستند که سکانس به سکانس بهتر میشوند.
١٧. موقع تماشای یک سومِ ابتدایی فیلم اژدها وارد می شود (مانی حقیقی) حس کردم با یک پدیده روبرو هستم اما در ادامه غرابتِ فیلم کم شد. یک سوم نهایی عملاً به باز کردن گرههای داستانی فیلم تقلیل پیدا کرد و غافلگیری بصری و داستانی فیلم کم و کمتر و فیلم آشنا و آشناتر شد.
١٨. در فیلم گربه کوچک عجیب (رامون زورشر) ، در میان آمد و شدِ آدمها فقط بخشی از تنها و اندامها در کادر است. دوربینی یله که انگار کارکتری خردسال (از نظر ارتفاع از سطح زمین) دارد و خصلتی تنبل در دنبال کردن آدمها.
١٩. در فیلم گربه کوچک عجیب ، هر حرکت ؛ هر صدای بیرونِ قاب ، همچون جزئی سمفونیک در کار بسط تجربهی ما از این جهان است.
٢۰ . به نظر میرسد بیش از بیاعتمادی کیارستمی به پناهگاهی به اسم خانه» ، دوربین او از نظر زیبایی شناسی دچار تنگناهراسی است ؛ شاید هم شخصیتهای اصلی این فیلمها از فضای بسته میترسند. البته او در فیلم رونوشت برابر اصل ـ که اولین فیلم بلندش در خارج از ایران است ـ بلاخره دوربینش را وارد فضای مسقف می کند .
٢١ - آیزایا برلین در کتاب متفکران روس ، در تقسیمبندی نویسندگان برخی از آن ها را خارپشت می نامد چون فقط
یک راه برای دفاع بلدند. و برخی دیگر را روباه نامید چون از سبک ها و مضامین متنوعی را به کار می گیرند .
٢٢ - پلان بشین و پاشو در فیلم اخراجی ١ ، از بهترین پلانهای کل تاریخ سینمای ایران است. موقع بشین پاشو ، وقتی همه از ترس خراب کردند ، دوربین بالا می رود و سایه ها را می گیرد. این جمع بندی به نظرم فوق العاده است ـ مسعود فراستی
درباره این سایت